چگونه بفهمیم فردی که وارد زندگی ما شده گرگ صفت است
از آنجا که انسان های گرگ صفت هم چون گرگی هستند در لباس میش گاه خیلی دیر آنها را می شناسیم زمانی که بزرگ ترین ضربه ها را از آنها خورده ایم. این افراد در مراحل اولیه چه مشخصاتی دارند چگونه این گرگ ها را سریع تر بشناسیم و به آنها وابسته نشویم ؟
اگر قرار بود گرگها هویت واقعیشان را فاش کنند، هیچکس به آنها نزدیک نمیشد. آنها شخصیت دوستانه و مهربانی به خود میگیرند، اما نمیتوانند همیشه این شخصیت نمایشی را حفظ کنند و درنهایت تمایلات تهاجمیشان را آشکار میکنند. یک شخص ثروتمند که دوست دارد قانونشکنی کند برای اثبات مهربانی و ملاحظهاش به دیگران کمکهای خیرخواهانهی قابلتوجهی میکند. این کمکها تاحدزیادی او را از دردسر در امان نگه میدارد، اما روزی که کسی دستش را رو کند، برای خفه کردن انتقادها اعتبار آن فرد را نابود میکند.
درباره این افراد مطالعه کنید و شخصیتشان را بشناسید تا درصورت مواجهه با آنها در محیط کار یا روابط شخصی آسیب نبینید. این افراد را با مشکلات فرضی روبهرو کنید و نظارهگر واکنش آنها باشید. یک متقاضی کار شاید به شما بگوید همیشه مثبتاندیش و علاقهمند به کار گروهی است. این تعریفی است که هر کارفرمایی دوستدار شنیدن آن است. حین مصاحبه از متقاضیان بخواهید برای حل یک مسئله بهصورت گروهی کار کنند تا واکنش آنها را در این موقعیت بسنجید. در عمل ممکن است آن متقاضیِ «مثبتاندیش و علاقهمند به کار گروهی» برعکس منفینگر و سلطهجو ازآبدرآید. اینجاست که گرگ را میتوان شناسایی کرد.
گرگ به شما چیزی میگوید که در نهایت به نفع خودش است. برای اثبات یا رد گفتههای یک فرد از شواهد استفاده کنید و ببینید چه اتفاقی خواهد افتاد. این احتمال وجود دارد که اگر جانب آنها را نگه دارید مثل بهترین دوستتان با شما رفتار کنند، اما اگر جز این باشد، پرخاشگر خواهند شد.
شناسایی یک گرگ بالقوه بهویژه اگر شما یکی از گوسفندان باشید، شما را با چالشهایی مواجه خواهد کرد. اگر حس ششم به شما میگوید گرگی میان گله گوسفندان کمین کرده است هوشیار باشید و چارهای بیاندیشید.
هرقدر بیشتر سوال بپرسید بهتر است. سوال پرسیدن برای کشف حقیقت هیچ اشکالی ندارد. امنیت همه اعضای گروه در خطر است. ازآنجاکه گرگها معمولاً داستانسرایی میکنند، هرجا که احساس کردید داستانهایشان فاقد جزئیات است از آنها انتقاد کنید و توضیح بخواهید.
وقتی عقیدهشان را ابراز میکنند بپرسید: «چرا اینطور فکر میکنی؟» یا «از کجا میدونی اینطوریه؟» اینجاست که آنها به مشکل برمیخورند، چون برای دروغ گفتن اطلاعات کافی ندارند.
ازآنجاکه گرگها همیشه چیزی را وانمود میکنند که نیستند، معمولاً برای گفتههایشان دلیل روشنِ فکرشدهای ندارند. در بحثها، ریشه یک مسئله را درک نمیکنند.
آنها ممکن است چیزی را به شما بگویند که فکر میکنند شما مایل به شنیدن آن هستید، اما اگر برای اطلاعات بیشتر آنها را تحت فشار قرار دهید چیزی برای افزودن ندارند. دانش آنها سطحی است. هرقدر آنها را به بحث کردن ترغیب کنید فرقی نمیکند، چون آنها قادر به ادامه گفتگو دربارهی موضوع نیستند.
گرگ از دیگران بهعنوان نردبانی برای رسیدن به خواستههایش استفاده میکند و اهمیتی نمیدهد چه اتفاقی برای دیگران میافتد. مثلاً در محیط کار، کاری میکند که شما حین ارائه بد به نظر برسید تا بتواند خودش را مقابل رئیس عالی جلوه دهد.
آنها پی به خواسته و نیاز شما برده و آن را برآورده میکنند تا شما را ساکت و مطیع خود نگه دارند. تصور کنید رئیس شما یک گرگ در لباس میش است و شما میخواهید از او مرخصی بگیرید. او ممکن است برای سوءاستفاده از این موقعیت، احساس ناامنی و گناه را در شما بیدار کند تا کاری کند از مرخصی صرفنظر کنید یا از روزهای آن کم کنید.
. انتقاد کردن و توضیح خواستن از یک گرگ مطمئنترین راه خراب کردن حال اوست. وقتی چنین شخصی تلاش میکند داستانی ارائه کند، داستانش با عقل جور درنمیآید، چون ساختگی است.
گرگها متخصص دستکاری آدمهای اطرافشان هستند. آنها طوری وانمود میکنند که به هرکاری که انجام میدهید علاقهمند هستند و برداشت شما این است که آنها واقعاً به شما اهمیت میدهند. پس از رساندن شما به جای مدنظرشان، فقط به دام افتادنتان را تماشا میکنند. همکاری را تصور کنید که در آغاز با شما دوستی میکند، اما در نهایت مسئولیت سختی را به دوش شما میاندازد. وقتی دستوپا زدن و خستگی شما را میبیند برای اینکه بیشتر جذب او شوید وارد میدان شده و با کمک کردن به شما شگفتزدهتان میکند. سپس دوباره به نقش اصلی خودش بازمیگردد.